صفات خدا
ابتدا لازم میدانم از تاخیر زیادی که در بهروز رسانی وبلاگ پیش آمد عذرخواهی کنم. امیدوارم با حل برخی مشکلات کاری و فنی بار دیگر این توفیق را داشته باشم که در فواصل کوتاهتری مطالب جدید را تقدیم نمایم.
طی چند یادداشت گذشته بحثها و گفتگوهای متعددی در مورد برهان وجوب و امکان و موضوع علیّت مطرح شد و در مجموع به این نتیجه رسیدیم که این برهان میتواند یکی از بهترین دلایل عقلی اثبات وجود خداوند متعال به شمار آید. بر اساس این برهان ما یقین پیدا کردیم که موجودات جهان منحصر در ممکنالوجودها نیست. بلکه ثابت شد ضرورتا در هستی، موجود یا موجوداتی لازم است که وجودش وابسته به هیچ چیزی نباشد و وجود داشتن عین ذات اوست. چرا که با دقت و تحلیلی که داشتیم فهمیدیم بدون واجب اساسا ممکنات راهی برای وجود پیدا کردن ندارند.
پس از آن که اصل وجود واجب ثابت شد، نوبت به بررسی ویژگیها و صفات او میرسد. مخالفان اثباتپذیری خدا میگویند: بر فرض که بتوانیم با دلایل عقلی و فلسفی موجود یا موجوداتی به اسم واجب را ثابت کنیم، آنچه ثابت شده ربطی به خدایی که در ادیان مطرح است ندارد. خدای ادیان، حقیقتی یکتا و بیانتهاست که صفاتی چون قدرت، بینایی، شنوایی، حی و قیّوم بودن و مانند آن را دارا میباشد. اما آنچه در فلسفه و برهانهای عقلی ثابت میشود صرفا واجبالوجود است. آیا راهی وجود دارد که بتوان ثابت کرد واجبالوجود همان خدای یگانه و بیهمتای ادیان است؟
برای پاسخ به این پرسش لازم است به دو نکته توجه کنیم. یکی این که واجب، علت و هستیبخش سایر معلولها و موجودات است. و دوم این که علت، برای آن که بتواند ویژگی و کمالی را به معلول خود ببخشد، باید آن کمال را خودش داشته باشد. با دقت در این دو مطلب معلوم میشود که واجب به عنوان حقیقتی که هستیبخش موجودات جهان است، هم? کمالات هستی را دارد. اینگونه ثابت میشود که واجبالوجود حداقل از هم? قدرت، دانایی، حیات و دیگر کمالات موجود در عالم برخوردار است.
البته بر اساس اصالت وجود و روش صدرایی مرتب? بسیار بالاتری از کمالات برای واجب اثبات میشود. چون بر اساس استدلال ما صرفا کمالی در حد کمال ممکنات برای واجب ثابت شد؛ ولی اگر کسی اصالت وجود و وحدت وجود را درک کرده باشد متوجه میشود که وجود مساوی با کمال است و در نتیجه وجود بینهایت مساوی با کمال بینهایت خواهد بود. اینگونه هر آنچه کمال است در حد بینهایتش برای واحبالوجود خواهد بود. و چقدر فاصله است میان کمال محدود و کمال بینهایت!
پرسشی دیگر
بحث ما در مورد برهان امکان و وجوب به پایان رسید و در چند مرحله توانستیم این برهان دقیق را با برخی از نکات جنبی آن مورد بررسی قرار دهیم. بنا بود پس از بیان برهان، بر پایه آن به موضوع صفات خداوند بپردازیم. اما مناسب دیدم پیش از آن، پرسشی دیگر در رابطه با اصل این برهان که از طریق نامه دریافت کردم را برای اطلاع خوانندگان عزیز در اینجا مطرح سازم. این نامه را دوست گرامی جناب آقای سید محمد حسینینژاد از طریق پست الکترونیک ارسال کردهاند. در نامه ایشان آمده است:
ممکن بودن اشیاء چگونه ثابت میشود؟
آقای جوادی آملی در کتاب تبیین براهین اثبات خدا 2 دلیل آوردهاند:
1ـ امکان به وسیله حدوث و فنا: «حادث شدن چیزی که نبود و از بین رفتن شیئی که موجود بوده است، دو وصفی هستند که تنها در اشیایی که ممکن الوجود باشند یافت میشوند...» (تبیین براهین اثبات خدا، ص143)
2ـ اصل ممکن بودن ماهیت: «...امری که واقعیت خارجی و وجود عینی برای آن ضرورت داشته باشد و از آن انفکاکپذیر نباشد هرگز به ذات خود به ذهن منتقل نمیشود زیرا موجود عینی منشأ اثر است و موجود ذهنی بیاثر...»(تبیین براهین اثبات خدا، ص144و 145)
اثبات اول با کشفیاتی که در فیزیک جدید و کوانتوم صورت گرفته مورد نقض قرار میگیرد. چرا که عالم ماده فارغ از وجود مادی یا توده انرژی هرگز نابود نمیشود. بلکه حدوث و فنای ظاهری چیزی جز تغییر و تبدل اشیاء از ماده به ماده و از ماده به انرژی و بالعکس نیست.
اثبات دوم نیز دارای اشکالاتی است که به دلیل طولانی بودن از ذکر همه آنها پرهیز میکنم اما چکیده آن این است که این برهان با منش اصالت وجودی سازگار نیست. بر مبنای اصالت وجود حتی وجود ذهنی نیز در خارج از فاهمه شخص «من» دارای وجودی عینی است.
خلاصه مطلب آنکه مادامی که ممکن بودن و به تعبیر دیگر معلول بودن عالم ثابت نشود نمیتوان واجب یا علت را برای آن اثبات کرد. به عقیده بنده برهان امکان و وجوب عملا با برهان علیت به لحاظی که عرض شد فرقی ندارد. در برهان صدیقین سینوی و صدرایی هم بدین نکته توجه اندکی شده که با کشفیات جدید فیزیک ناسازگار است.
البته شاید بتوان متکلمانه این بحث را به نفع دینداران تمام کرد که: فیزیک جدید اولا روز به روز در حال تغییر و تکامل است. فیزیک نیوتونی در بسیاری از موارد ناقض فیزیک ارسطویی و فیزیک اینشتنی به همین ترتیب ناقض نیوتونی است و چه بسا در آیندهای که ما خبر نداریم نظریه جدیدی مطرح شود که مبدأ عالم را ثابت کند بنابراین نمیتوان بر علمی تکیه کرد که مطمئن باشیم همه گزارههای آن در هر زمان و مکانی ثابت است.
ثانیا بحث دیگری که بازار آن این روزها داغ است مسأله تقدم نظریهها بر مشاهدات است. پیش از این تصور میشد در یک تحقیق علمی اول مشاهده و بعد از طی مراحلی نظریه متولد میشود اما نظر جدیدی که در چند دهه اخیر توسط متفکران فلسفه علم مانند پوپر مطرح شده درست عکس این طریق است: ما با نظریات خویش عالم را مشاهده میکنیم، ما عالم را آنگونه که واقعا هست نمیبینیم آنگونه میبینیم که تصور میکنیم. ما با پیشفرضهای خود اشیاء را مشاهده میکنیم. نه آنکه با مشاهدات خود فرضیه میسازیم.
با هیأت بطلمیوسی که بر اساس گردش خورشید به دور زمین بود زمان دقیق کسوف و خسوف پیش بینی میشد. و با نجوم جدید نیز که اساسا با هیأت بطلمیوس متفاوت است همین پیشبینی دقیقا صورت می گیرد.
فیزیک جدید فقط چگونگی عالم را تبیین میکند نه چرایی آن را. فیزیک جدید ابزارمند است نه هدفمند.
من نیز در پاسخ ایشان این نکات را متذکر شدم:
1. ما در برهان امکان و وجوب به دنبال اثبات ممکن بودن اشیا نیستیم. بلکه میخواهیم ثابت کنیم واجب، وجود دارد. پس بر فرض تمام بودن اشکالاتی که بیان فرمودهاید، خدشهای به برهان وارد نمیشود.
2. گمان نمیکنم اصل فنا ناپذیری یا تبدیل ماده و انرژی ربط چندانی به فیزیک کوانتوم داشته باشد. فیزیک کوانتوم مربوط به جهان ذرات و درون اتم است. ظاهرا این نظریه مربوط به لاوازیه است.
3. صرف تغییر و تبدل، نشان از امکان دارد. چرا که تغییر و تبدل، به معنی نوعی نقص و به دست آوردن و از دست دادن برخی از کمالات و جنبههای وجودی است. در حالی که هیچگونه نقصی در واجبالوجود راه ندارد.
4. حتی اگر وجود ذهنی دارای وجود عینی باشد باز هم خدشهای به استدلال استاد جوادی آملی وارد نمیشود. زیرا به هر حال وجود ذهنی همان وجود عینی نیست و هرگز آثار و کمالات آن را ندارد. در حالی که واجب اساسا ماهیت ندارد و از وجود عینیاش جداشدنی نیست.
خلاصه گفتگویی مفصل در مورد علیت
بحث ما از اینجا شروع شد که گفتیم فیزیک کوانتوم نمیتواند قانون علیت را نفی کند چون علیت یک یافته قطعی عقلی است و کوانتوم یک موضوع تجربی. بنا بر این تنها چیزی که میتوان گفت این است که: بشر هنوز نتوانسته علت اتفاقات درون اتم را شناسایی کند. ولی چون عقل میگوید هر پدیدهای علتی دارد، پس درون اتم نیز باید علتی ناشناخته باشد که آن اتفاقات دقیقا بر اساس آن علت رخ میدهد. پس دیگر نمیتوانیم بگوییم پدیدههای درون اتم اتفاقی و تصادفی است. در واقع آنچه به عنوان تصادف و اتفاق تصور میشود به خاطر نشناختن علت است.
در مقابل، جناب علیخانی این پرسش را مطرح کردند که با وجود یافتههای علمی مبنی بر تصادفی بودن اتفاقات درون اتم، آیا میتوان ثابت کرد که این پدیدهها با علت خود رابط? جبری و غیر قابل تخلف دارند؟
بنده عرض کردم در فلسفه ثابت شده که میان علت و معلول سنخیت و در نتیجه رابطه جبری وجود دارد. یعنی یک علت همیشه یک معلول خاص را در پی دارد و امکان ندارد یک علت گاهی به صورت اتفاقی نتیج? دیگری ایجاد کند. برای توضیح این مطلب، مثالی ذکر کردم. گفتم ویژگیهای یک علت که منجر به ایجاد معلول شده را میتوانیم به عددهای موجود در یک جمع ریاضی تشبیه کنیم. مثلا ? + ? که همیشه نتیجهاش ? خواهد بود و امکان ندارد نتیج? دیگری در پی داشته باشد.
اما آقا حامد علیخانی اساسا جبری بودن روابط در ریاضی را هم تابع فرض دانستند و گفتند دلیلی نداریم که نتیج? جمع ? + ? را همیشه ? بدانیم.
بنده در پاسخ گفتم: همانگونه که گزار? کل بزرگتر از جزء است بدیهی است، ? بودن نتیج? آن جمع نیز یک امر کاملا بدیهی است. چون اگر جمع دو واحد هماندازه، مساوی با دو برابر هر واحد نباشد ما دچار تناقض شدهایم و فرض مساوی بودن دو واحد یا جمع شدن آن دو را نقض کردهایم. چرا که در فرض ما دو واحد مساوی در کنار هم قرار گرفتهاند و هیچ عامل دیگری نیز در اینجا تاثیری نداشته است. حالا اگر پس از جمع مشاهده کنیم نتیجهای بیشتر یا کمتر از دو برابر هر واحد به دست آمده تردید نخواهیم کرد که آن دو واحد قبلی دیگر ثابت نماندهاند و تغییری در آنها رخ داده است.
با این اوصاف آیا به نظر شما باز هم میتوان در قطعی بودن چنین جمع سادهای تردید داشت و آیا با وجود چنین تردیدی، دیگر برای عقل جایگاهی باقی خواهد ماند؟
تقدیم به گلم.....
عجب صبری خدا دارد....
از تو می پرسدآیا....
زندگی زیباست ای....
زیبایی ها.....
خوشبختی
امیدبخش ترین آیه
کلام اسلامی
کلام اسلامی
کلام جدید
همسر عزیزم
مهدی
کنجشک وخدا